دسترسی سریع به محتوا.........................
آیا تا به حال شده است که بخواهی از نحوه انجام کاری سر در آوری؟
آیا یادگیری برایت سخت و طاقت فرسا شده است؟
به این فکر کرده ای که چه میشد اگر کارها را بدون زحمت یاد میگرفتی؟
یا اینکه چطور با اشتیاق می توانستی به یادگیری مشغول شوی؟
به نظر نشدنی می آید مگر نه!
اما من در این مقاله توضیح می دهم که شدنی است.
برای اینکه کامل توضیح بدهم اول اجازه بده از خودم شروع کنم.
اینکه چه شد به این نتیجه رسیدم که کنجکاو بودن می تواند باعث پیشرفت در کار شود.
زمانی که نوجوان بودم و تازه با دنیای دیجیتال و کامپیوتر آشنا شده بودم.
آنقدر اشتیاق یادگیری داشتم که تقریبا هر مقاله یا کتاب مربوط به آن را می خواندم.
میخواستم هرچه سریع تر از کار کامپیوتری که تازه خریده بودم سر در بیاورم.
آنقدر اشتیاق یادگیری داشتم که اصلا خستگی احساس نمی کردم.
ساعت ها پشت کامپیوتر می نشستم و با آن کار می کردم.
نتیجه اش این شد که بعد از چند سال هر کسی هر سوالی در مورد آن داشت، می توانستم جواب بدهم.
در خانواده و دوستانم، من را به عنوان مشکل گشای کامپیوترشان می شناختند!
و من هم با کمال ناباوری می توانستم تمام مشکلات بوجود آمده شان را حل کنم!
اما رفته رفته این اشتیاق یادگیری در من از بین رفت.
و دیگر حوصله یادگیری چیزهای تازه را نداشتم.
تمام چیزهایی که یاد گرفته بودم کم کم فراموش کردم.
و از کسی که هر سوالی در مورد کامپیوتر را می توانست جواب دهد تبدیل به کسی شدم که حتی حل مشکلات ساده نیز برایم سخت شده بود!
اصلا نمی دانم چه مرگم شده بود!
نمی دانم عاشق شده بودم یا دیوانه! کلا افسردگی گرفته بودم.
این افسردگی طی چند سال تمام دانشم را از من گرفت.
دلم برای روزهایی که همه از من سوالاتشان را می پرسیدند تنگ شده بود.
دوست داشتم به آن زمان برگردم.
اما هر بار که میخواستم چیزی یاد بگیرم آنقدر خسته می شدم که کلا بیخیال آن می شدم.
این جا بود که فهمیدم حس کنجکاوی ام را از دست داده ام.
دیگر مثل قبل فضولی نمی کردم و سعی نمی کردم از کارهای مختلف سر در بیاورم.
مدام از این آن سوال نمیپرسم که فلان چیز چطور کار میکند؟
چون دل و دماغ این کار را نداشتم و انگار دیگر اصلا برایم مهم نبود.
اما تصمیم گرفتم دوباره مثل آن زمان بشوم و مشتاقانه از کارهایی که دور و برم اتفاق می افتد سر در بیاورم.
اوایل یادگیری برایم سخت بود اما چون مصر بودم توانستم دوباره این حس کنجکاوی را در خودم زنده کنم.
در حال حاضر هر کاری که یاد میگیرم را مدیون همین حس کنجکاوی هستم.
کنجکاو هستم و مدام سوال می پرسم و میخواهم از کارهای جدید و مهارت های تازه سر در بیاورم و آن ها را تجربه کنم.
خوشبختانه در این روزها که در محلی مشغول به کار شبکه هستم می توانم با کارهای زیادی آشنا شوم.
ساختمانی که در آن مشغول کابل کشی شبکه هستیم تازه ساز و نیمه آماده اس.
به همین دلیل از تمام مشاغل فنی بازار و مورد نیاز برای ساخت یک ساختمان اداری در آن مشغول به کار هستند.
و من می توانم به راحتی کارهای جدیدی که تا به حال انجام نداده ام را حداقل با نگاه کردن تجربه کنم.
برای یک آدم کنجکاو مثل من که می خواهد از همه چیز سر در بیاورد جای مناسبی است!!
اما چطور باید حس کنجکاوی را زنده کرد؟
برای اینکه بتوانی حس کنجکاوی ات را زنده کنی لازم است ابتدا هدف مشخصی در زندگی برای خودت پیدا کنی.
انسان برای ادامه زندگی نیاز به امید دارد و این امید داشتن به زندگی است که باعث رشد و پیشرفت می شود.
اما وقتی در زندگی هدفی برای خودمان نداشته باشیم چطور می توان به زندگی امیدوار بود؟
هر کسی هدف خاصی دارد یکی مالی است یکی انسانی یکی دنیایی و یکی اخروی و…
باید بدانیم که در زندگی چه چیزی می خواهیم و بعد به دنبال آن باشیم.
وقتی توانستی هدفی برای خودت تعیین کنی آن وقت است که حس کنجکاوی نیز خود به خود بیدار می شود.
و می توانی به راحتی در زندگی رو به جلو حرکت کنی و هیچ وقت از یادگیری خسته نشوی.
در پایان…
امیدوارم تو هم مثل من بتوانی از یادگیری لذت ببری و مشتاقانه کارهای جدید را کشف کنی و انجام دهی.
تمام مقالاتی که در سایت “بیکار نه” نوشته ام یا تجربه شخصی ام بوده و یا توسط همین حس کنجکاوی ام به تازگی یاد گرفته ام.
در آینده نیز این کار را می کنم و مهارت هایم را افزایش می دهم و تجربیاتم را در این سایت با تو به اشتراک می گذارم.
